مشکلاتم رو زیاد کرده چون من طبقه پایین پدر شوهرم زندگی میکنم توی خونه دوطبقه حیاط مشترکه ، دخترش تقریبا ۸ سالشه روزی دوبار میاد خونمون همش سر دخترم که ۳ سالشه داد میکنه همش باهم دعوا میکنن ، دخترم هم یاد گرفته داد میزنه ، تا یک ماه پیش دخترم میرفت بالا پیش پدر شوهرم اینا دعواهای بچه هامون بدتر بود الان خداروشکر دخترم اینقدر بالا گریه کرد که دیگه خودش اصلا نمیره بالا و فقط با من میره بالا میگه مامان بریم باهم بالا بگم نه خودش هم تنها نمیره دلم هم نمیاد به بچه بگم نیاد پایین دیشب هم ساعت ده شب اومد پایین اسباب بازی هاش به دخترم نشون داد گذاشت دخترم گریه کنه بعدش رفت بالا، شوهرم عصبی و ناراحت شد میخواست بره با خواهر شوهرم حرف بزنه که به دخترش تذکر بده که من نگذاشتم چون خواهر شوهرم اخلاقش خیلی بدتر از دخترشه و در حالت عادی همش دعوا داره
خواهر شوهرم هم از اونورم ناراحتم میکنه ، وقتی خواهراش میان و خانواده شوهرم مارو هم دعوت میکنن خونشون بهش سلام میکنم جواب نمیده باهاش حرف میزنم روشو اونور میکنه ، همش بهم اخم کرده و عصبیه خیلی بداخلاقه ، از شانسم همیشه هم باهم هستیم چون ارتباطم با خانواده شوهرم زیاده اونا همشون خوبن فقط این اینطوریه
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!! من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
اخلاقش قبلاً عالی بود که میگفتم بهترین خواهر شوهر دنیاس از وقتی طلاق گرفته خودش و دخترش من و شوهرم رو دیوونه کردن ، شوهرم هم خیلی ناراحته ولی میگه پول ندارم خونه اجاره کنم
خواهر شوهرم هم از اونورم ناراحتم میکنه ، وقتی خواهراش میان و خانواده شوهرم مارو هم دعوت میکنن خونشو ...
هرجور میتونی بپیچون کمتر برو
روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیدهای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بیعیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷