قبل عید بابای منو شوهرم بحث شون شد سر مسائل مالی از اون موقع شوهرم منو نمیبره خونشون من همش امیدوار بودم که حرصش بخوابه آروم شه جون حق با شوهرم بود.خاهرشوهرم در جریان دعوا بود.چند رپز بعد دعوا زنگ زده ب شوهرم گفته مادر زن تو دیدم گفت اگه ادامه بده دختر مو اذیت کنه ازش شکایت میکنم.تا قبل اینکه خواهرش اینو بگه شوهرم میگفت مامان هیچی نگفت بهم گوشی و گرفت از دست بابا گفت تومث پسرمی ناراحت نباش الان بدتر لج کرده میگه نه حالا ک اینو گفته عمرا آشتی کنم.از اون طرفم من از مادرم پرسیدم قسم خورد گفت من همچین حرفی نزدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید