کلی همه جا کمکش کردم مراقبش بودم بعد یه رازی داشتم که بهش گفته بودم یه دوست دیگمم از رازم خبر داشت رفته به اون دوستم میگه این رازی که دارم از خودم در اوردم و واقعی نیست درحالی که به جون پدرم واقعیه بعد اگر بقیه بفهمن خیلی بد میشه و اگر یکی با این فکر باشه که از خودم در اوردم ابرو بره درحالی که اینطور نیست بعد حالا میگه میرم لو میدم و این حرفا اون جوری همه دربارم بد فکر میکنن سر یه چیز الکی میدونم بد توضیح دادم واقعا حالم خوب نیست از ظهر فقط دارم گریه میکنم و استرس میکشم از استرس معده درد و حالت تهوع شدید گرفتم افتادم رو تخت فردا قراره با اون یکی دوستم بریم باهاش حرف بزنیم شانس اوردم این یکی حرفم و باور داره
کسایی که تو این تایپک هستید لفا لطفا لطفا چیزی که اگه فاش بشه براتون خیلی بد تموم میشه حتی اگه خیلی رو دوشتون سنگینی میکرد یه مورد اعتماد ترین فردی که میشناسین هم نگین ، کسی هرگز از اینده خبر نداره