سلام ازتون نظر میخوام شرح کارم رو میگم بگین چیکار کنم جاییک کار میکنم یه پدرو چندتا پسرش هستن همشون خوبن ب جز اخریه ک منحرف تشریف داره من ازش بزرگترم اوایل فاز صمیمیت برداشت منم اشتباه کردم و صمیمی شدم این باعث شد هرچی بخواد میگه میگم ک خودم از اول اشتباه کردم ب حقوقش نیاز دارم امروز دیدم رفته سرگوشیم ک قفلش باز بوده بهش گفتم بی اجازه چرا رفتی تو گوشیم گفت گوه نخور ب سرم زد دیگه نرم از یه طرف نیاز دارم میگم برم دیگه آدم حسابش نکنم با بقیه صحبت کنم شما چی میگین
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
ینی عزت نفس نداری تو خونه گشنگی مگ داری میکشی ک بمونی از ی پسر بچه ی کوّن نشور حرف بخوری تو مگ شوهر نداری وای روانم بهم ریخت؟؟؟ چطور اجازه میدی کسی اینطوری باهات حرف بزنه والا ما هم سرکاربودیم با اقایونم بسته به جنبشون راحت بودیم ولی هرگز اجازه چنین برخوردی نمیدادی باشه پسر صاب کار
چجوری تونست بره سر گوشیت؟ و چقد صمیمیت که بگه گ نخور بنشونش سر جاش میگفتی بت خندیدم دور برداشت ...
گوشیم ک باز باشه تا چند دقیقه بعد قفل نمیشه منم قفلش نکردم رفتم دستمو بشورم اومدم دیدم رفته تو پیام ها و از یه پیام تو گوشیم هی تیکه میندازه ک بهت صبح بخیر گفته