شوهرم ی ادم بشدت شکاک و بددله انگار مربضه واقعا اذیت میشم باش اوایل خیلی این اخلاقاش برام مهم نبود ولی الان میبینم واقعا گیرافتادم دارم اذیت میشم بخدا دیوونم کرده شوهرم رانندس وقتاییکه تو جادس نفس راحت میکشم ولی وقتی هست انگار تو زندانم دیرم میشه بره فقط از لحاظ مالی بش وابستم وگرنه اگه این پولم نمیبود هیچ وابستگی بش نداشتم بچمم خیلی بهونه گیر و اذیت میکنه حفیقتش حوصله بچمم ندارم چون کپ شوهرمه ظاهرش و رفتاراش حس مادرانه ای بش ندارم و بعضی وقتا میگم اگه نباشه چندانم برام فرقی نمیکنه البته چون مدام پیشمه شاید همچین فکری میکنم ولی ب تنها چیزی ک فک میکنم اینه از لحاظ مالی مستقل شم و طلاق بگیرم چون زندگی غیرقابل تحمل شده نمیزاره با دوستام برم بیرون نمیزاره برم سرکار محیطی ک مرد باشه نباید برم مدام میگه پرینت گوشیتو میگیرم همش شک داره بم اگه مشغول باشم دعوا راه میندازه اخه تا کیییییی دگ بدترشده از قبلش شما جای من بودید چیکار میکردید از همه چی خستم