۱۲ سال پیش سر خرید سرویس عروس برای خواهرم هرچی ما انتخاب میکردیم قبول نمیکردن خواهرمم از خودش اختیاری نداشت مادرشوهر و خواهرشوهرش یه ست خوشگل آوردن و ما هم قبول کردیم من دلم یه جوری بود روز قبل از عروسی سرویس رو بردم پیش طلافروش گفت بدله ، جوری داغون شدم ولی صداشو در نیاوردم ... ۶ ماه بعد از عروسی هم دامادمون میگه برای خرید یه سری چیزای ضروری باید اونو بفروشیم که خواهرم میده بهش که ببره بفروشه ....
خیلی خواستم مخفیانه به خواهرشوهر یا مادرشوهرش بگم که من میدونستم ولی کسی نمیدونه