بگه برید جایی میرن
نرید نمیرن
شوهرش دیگه یدونه دوست هم نداره تنهایی برنتمام خریداشون رو با هم میرن
چون مغازشم زیر خونشه یکسره یا پیششه یا هواشو داره
بجای برادرشوهرم حس اسارت دارم.
خوبه اینجوری بنظرتون؟
همسایمون میگه ارزوم بود مثل این باشم به شوهرم بگم آب بخوره بخوره بگم نخوره نخوره نه
ربات
آره ایول به توانمندیاش
لابد برادرشوهرت راضیه که باهم زندگی میکنن
شگردش چیه ؟
عزیزم شاید زنشم واسه برادرشوهرتون اینطوره و ت رابطشون باهم‌رفیقن و احترام میزارن ب هم
اگه برادرشوهرت راضیه که خداروشکر اگه هم نیست خودش می‌دونه دیگه
خخخخخ زن عموی مامان منم همینه الان مریضه شوهرش بازنشسته شده کلا تو خونه است و خونه داری میکنه یه باغ خریده اونجا هم بره ب درختا باز این زن کنارش میره
عاشق همدیگه هستن
جاری من همه اینا به اضافه خواهرشوهراو مادرشوهر پدرشوهرم عین موم تو دستشه میره یچی به مادرشوهرخواهرشوهرام میگه پشت سرم بعد همه با هم میان با من دعوامیکنن! حالا داستان چیه خانم میگه چرا من دوبار رفتم خونشون اونا نیومدن خونه من؟ حالا چرا نرفتم اومده چون من شام دعوت کردم ولی اون هنوز دعوتم نکرده
تهشم با ناراحتی و دادو بیدادو فلان میگن دعوت نکرده نکرده تو برو بهش سر بزن مگه قراره فقط شام باشه بری جایی و... همه چیم سرمن میشکنه
اگه شوهرش راضیه و زندگی خوبی دارن ، این بخاطر سیاست و دانایی جاریته که انقدر خونوادشو خوب حفظ کرده بلاخره هیچکس برای همسر و بچهاش بد نمی‌خواد که ، مهم اینه زندگی خوب باشه و خوشبخت باشن، زندگی خوب هم مثل رانندگیه نیاز ب ی راننده و رهبر داره
