دردام ک زیاده ولی ثبحا انگار از ناخوداگاه میان ب خوداگاه
خیلی دلم میگیره
تنها زندگی میکنم
از خاتوادم دورم
نامزدیم ب هم خورد سه سال پیش هنوز فراموش نکردم
بعد فهمیدم همه حرفاش دروغ بوده
ولم کرد
الان خیلی خوشلخته و ازدواج کرده
یه دونه خواستگارم ندارم
منم از افسردگیدارم میمیرم
و هرکسی هم بهم معرفی میصه میاد طرفم فرار میکنه
قبلا نمازخون بودم حالا خودمم بکشم نمیتونم بخونم