منو خواهر خودتون بدونید و کمکم کنید
۲۱ سالمه تو ازدواج دومم
۱ ماه بعد عقد دعواها شروع شد شوهرم ب شدت بدبین و شکاک بود و من از ترس نیش کنایه مردم طلاق نگرفتم و زندگیمون شروع کردیم
اصلاااااا کشش نمیدم بخدا لطفا بگید چیکار کنم
قبلش نامزد نبودین مگ؟
باشه زود بگو تورو خدا صبح باید زود بیدارشم
شکاک مثلاچی میگ بت
صبح عروسی جحنم واقعی شروع شد
کلید کردن در
گرفتن موبایل
چک کردن سوال پیج کردن با اینکه تنها تو خونه بودم کاری نکرده بودم
قیچی کردن لباسام
قیچی کردن موهام
قطع ارتباط با خانوادم
کتک فحاشی تهمت و تهدید
و و و و و 🙂همچنان موندم فقط ب خاطر ترس از حرف مردم و سرزنش خانواده ک خیلی بهممم گفتن تمومش کن تو عقد جداشو
زندگی با ادم شکاک و بدبین جهنمهههههه
دقیقا چن روزه باهام خوب شده حرفای عاشقانه و ...
طوری ک باورش کردم و شنیدم دقیقا تو این مدت ک ب شددددددددددت بهم عشق میورزه داره بدمو پشت بقیه میگه میخاد ابرومو ببره طوری ک همه فهمیدن میگفتن میخاد برات دردسر درست کنه تهمت بیناموسی بزنه
🙂و من حالم از همه چی بهم میخوره از خودم ک باورش کردم اخه حتی پا ب پام گریه میکرد باورم نمیشه انقد دو رو بود
گور بابای حرف مردم خودتو نجات بده
باهاش حرف زدی درست شه تهدیدش کزدی که ولش میکنی حرکتی زدی که درس شه اول تلاش تو بکن درمان شه و خودشو اصلاح کنه مثلا شکایت کن برای کتک زدن و.... در آخرین راه حتما جدا شو به حرف های خانواده و مردم هم اهمیتی نده یکیو میشناسم دوبار ازدواج کرد طلاق گرفت با سن پایین سومین بار ازدواج کرد و خوشبخت خوشبخت یکسره مسافرت و عشق و حال
خلاصه ک هفته قبل باروبندیل جمع کردم گفتم منو ببر خونه پدرم اما اون باهام گریه میکرد التماس میکرد نرم از طرفی پیش بقیه خرابم میکرد
ب زوررر مجبورش کردم برم گردوند
و پری روزدرخواست طلاق دادم و فردا اولین نوبت مشاوره داریم و ازش وکالت طلاق میگیرم
🙂میشه باهام حرف بزنید تروخدا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
