یه عروسی دعوت بودیم که هر دو خانواده هامون دعوت بودیم ، اونا در. حال خاستگاری هستن و مامانم اینا مخالفت میکنن
مادر ،پارتنرم پاشده مامان منو شاباش کرده و مامان منم علاوه بر رفتار خیلی سرد باهاشون ، شاباششو پس داده گفته نمیگیرم از کسی شاباش
امروز پارتنرم گفت اول گفت که مامانت گفتن از همه خوشگل تر بوده و بعدش اینو گفت که مامان خودش امروز به هاطر رفتار مامانم گریه کرده
و البته اینم بگم خانواده نزاشتن من توی این عروسی باشم ، که مبادا برخوردی داشته باشم با خانواده پارتنرم
خیلی گیر کردم ، نمیدونم این حجم از نفرت از کجا اومده