امروز توی پارک توی فضای آزاد بود. روی تشک بادی و ترامبولین بازی کرد. هنوز دو ساله نشده. توی خونه عادت داره چیزای ریز پیدا میکنه و یاد دادم که خطرناکه نکنی دهنت، میاره میده به من. اونجا هم طبق معمول پوست تخمه یکی دو بار آورد داد بهم. بعد دیدم مگس مرده آورده بعد یه سوسک بالدار زنده روی دیوار توری ترامبولین بود اونو گرفت فششششار میداد منم از سوسک به شدت میترسم جیغ زدم رفتم پدرش یا مادرمو صدا کنم دیگه نفهمیدم سوسک فرار کرد یا این بزرگوار سوسک رو رها کرد. آخرش یه پسربچه رو تشک تف کرده بود رفت اون تف رو برداره بیاره بده من. دیگه به گریه افتادم گرفتمش بردم همه جاشو شستم آوردم خونه حموم دادم...... سگ و گربه هم میبینه میره چنگ میزنه بهشون و شاد میشه جیغ میزنه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
اگر شکر کردی بر این ملک و مال /به مالی و ملکی رسی بی زوال/وگر جور در پادشایی کنی/ پس از پادشاهی گدایی کنی/حرام است بر پادشه خواب خوش/ چو باشد ضعیف از قوی بارکش/ میازار عامی به یک خردله/که سلطان شبان است و عامی گله/ چو پرخاش بینند و بیداد از او/ شبان نیست، گرگ است ، فریاد از او/ بد انجام رفت و بد اندیشه کرد/ که با زیر دستان، جفا پیشه کرد/ بسستی و سختی بر این بگذرد/ بماند بر او سال ها نام بد/ نخواهی که نفرین کنند از پست/ نکو باش تا بد نگوید کست
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...