ببخشید زیاده
نمیدونم اصلا حق دارم ناراحت بشم یا نه
آیا بازم ندید بگیرم و به روابط قبلی ادامه بدم؟
مورد اول:
من شاغلم. پسرم ۸ سالشه. دیروز مریض بود مدرسه نرفت. خونه تنها بود. پدر شوهرم پشت بام خونمون کاری داشت که متوجه شد پسرم خونست و تنهاست. هیچ تعارفی نکرده که بمونم پیشت یا بیا بریم خونه ما.
مورد دوم:
تو مهمونی که دوستای خواهرشوهرم بودند، خواهر شوهرم همه رو از جمله دختر جاریم که ۴ سال از دختر من کوچکتره به دوستاش معرفی کرد، دوستاشم دختر جاریمو خیلییی تحویل گرفتن و گفتن عمت خیلی دوستت داره و... دختر منو آدم حساب نکرد و هیچ اسمی ازش نبرد و حتی معرفیش هم نکرد.
مورد سوم:
پسرم لوزه سوم داره که تابستون عملش می کنیم. خیلی زود مریض میشه. دکتر هم گفت مریضیش ویروسی نیست... الان مادرشوهرم زنگ زد گفت (فلانی(خواهرشوهرم) گفته پسرم زود مریض میشه با هم دعوتمون نکن... شماها ظهر بیاین اونا شب) شوهرمم گفت نمیایم.... بار چندمه که پسرم مریض بوده هیچی بهمون نگفتن و خودشون دور هم جمع شدند، ولی بچه های خودشون مریض بودند، مارو هم دعوت کردند
حالا من به شوهرم گفتم هفته دیگه که زنگ زدند میگم میترسم بچه هام مریض باشن و بجه های فلانی هم بگیرن و تا چند هفته اصلا نرم خونشون.
رابطم باهاشون خوبه و سعی کردم حرفی هم زدن نشنیده بگیرم و احترام بهشون بذارم. با اینکه بهم توهین کردند و کلا بچه های منو تحویل نمیگیرن...
به نظرتون حق دارم ناراحت بشم؟ و دیگه نرم خونشون