من فروردین ۸۸ ازدواج کردم خرداد ۸۸ فهمیدم یه ماهه باردارم،،،، مادرم تا اخر بارداریم بهم سرکوفت میزد حتی یه بارم از خونه اش بیرونم کرد دلمو خون کرده بود،،، وضع مالی شوهرم خیلی بد بود،،،، دخترم که بدنیا اومد کلا ورق برگشت مادرم اینقدر عاشقش بود که با بابام میخواستن بچه رو ازم بگیرن برای خودشون،،الان دخترم ۱۴ سالشه ولی همیشه و همه جا میگم دخترم بهترین اتفاق زندگیم بود