من چه غلطی بکنم که از فامیل بگیر تا خواهرای خودم آدمای درستی نیستن و دستشون تو دعا و طلسمه💔
اون از آب دعا که خواهرم تو قطره بینی ریخته بود و آروم داشت میپاشید دور میز مطالعه ام که مثلا تو کنکور موفق نشم! بشدت حسوده و اصلا باهام خوب نیست دلش نمیخواد یکی ازش سرتر بشه حالا جالب اینه خواهرم وکیله و موفقه من هیچ بدی بهش نکردم💔
اون از اون یکی خواهرم که به بهانه بیرون رفتن شاملو گرفت دیگه نداد چند روز بعد گوشی دست بچش بود دیدم شاالمو با یه قفل بزرگ روشن طلسم نوشته شده سه بار زده داخل شیر(اره درست متوجه شدید شیر پاستوریزه) بعد فیلمشو گرفته فرستاده واسه یه دعانویس یهودی بعد دعانویسه نوشته بله همینجوری که کردید درسته بعد سه بار گفته غزل مادر فلان با محمد مادر فلان جدا بشن سرد بشن و به هم نرسن! کاشکی میدونستم به کی بدی کردم کاش بدی کرده بودم بهشون!
اون روز هم دختر خالم اومده رفته تو اتاقم بعداز رفتنشون من شبش در حد مرگ حالم بد شد سه بار اسپری تنفس زدم ولی بازم حالم بد بود سر درد شدید نفس تنگی شدید
یهو دیدم به درب دستشویی یه آدامس چسبیده دست زدن بهش تا یه کاغذ کوچیک اندازه کف دست خوب پیچیدن تو هم و با آدامس چسبونده
از وقتی پسر خالم(همون محمد) شده خواستگارم زندگیمو تباه میکنن حالا هنوز من نه جواب منفی دادم نه مثبت زندگیمو نابود کردن