از یکی حالم بد میشه هروقت میببنمش اشکمو در میاره
بخاطرش ناراحتی قلبی گرفتم محاله ببینمش و اشکم درنیاد
دلیلشم خوب می‌دونم هروقت نمیبینمش آرومم ولی وقتی سر و کلش پیدا میش کلا به هم میریزم حالم ازش بخاطر کار هاش به هم میخوره همین الآنم گریه کردم وقتی دوباره دیدمش دیگ نمیدونم چیکار کنم اصلا شعور نداره کاش لااقل سال ب سال نمیدیدمش که اینجور نمی‌شدم ولی متاسفانه چون از اعضای نزدیک همیشه میبینمش
اره ولی من دکمشو کلا زدم از زندگیم محو شد حتی خوابشم میبینم حالم بد میشه دلم میخواد هیچ جا نبینمش اینقدر بی ارزشو داغون بود
بی تفاوت باش همیشه هروقت دیدیش به این فک کن این شخص انقدر بی شعوره و ارزشی نداره که بخوای بخاطرش فکر کنی چه برسه اشکت دربیاد همش اینو با خودت تکرار کن قطعا بعد یه مدت بدترین چیزارم بگه برات مهم نیست
مگراینکه اون شخص و دوست داشته باشیو شخص مهمی باشه برات
مشاورت قوی نبوده،
من پیش یه مشاور که دکترای‌ِ روانشناسی بالینی داشت و مشاور برترِ دادگستری مرکز استانمون شده بود رفتم بعد از چند جلسه صحبت کردن برام یه جلسه تخلیه احساسات منفی گذاشت واقعا بعد از اون جلسه خییییلی سبک شدم
چون اون آدم منفی که هیچ وقت خودش رو به خاطر ما تغییر نمیده ولی ما همیشه اون حال بد رو کنار اون حس میکنیم پس باید یاد بگیریم چطور از این حال بد خلاص شیم
اون جلسه اینطوری بود که بهم گفت
اونی که نمیتونی حرفاتو بهش بزنی تو خیالت تصور کن و همه‌ی حرفاتو بزن (هر بار که حرفات تموم بشه دوباره مجبورت میکنه حرف بزنی اونقدر بگی و بگی و بگی که سبک شی) و اگر از اون آدم متنفری (اون شخص خیالی رو همون جا تو خیالت به هر روشی که دوست داری خیالی بکُش و خیالی تو زمین دفن کن)🫠🫠🫠
ولی اینا رو باید باید باید با حضور یه مشاور خبره انجام بدی چون من نمیدونم بعدش توی روح و روانت چه تاثیری میذاره
مثلا آخر این جلسه مشاورم بهم توصیه کرد یه مدت از اون شخص فاصله بگیرم(نمیدونم چرا) که من هم گفتم متاسفانه دقیقا همین فردا باید برم جایی که اون هست و مشاورم گفت پس سعی کن باهاش هم‌کلام نشی اونجایی که اون هست رو سریع ترک کن و...
