خواهر بیشعورم خیلی خود سر هست همیشه منو تو دردسر میندازه نصف شب خواست با دوست پسر سابقش بره بیرون من نذاشتم دوید رفت بیرون اومدم دنبالش گفتم بات میام متاسفانه پدر مادرم خواب بودن و اون تو چن ثانیه رفت بیرون و منم چادر انداختم سرم رفتم دنبالش سوار ماشین شدم مواظبش باشم بعد نمیدونم چرا دوست پسر سابقش یهو پیاده شد اومد عقب ماشین و خواست به من تجاوز کنه گردنم رو داشت خفه میکرد بعدش فرار کردم و خواهرم هم پیاده شد واقعا تا چه حد بخاطر خواهر بیشعورم خانواده باید نابود بشه خواهرم بدتر از همه متاهله و داره طلاق میگیره ولی دلیل نمیشه تن به هر کاری بده خیلی ناراحتم شخصیتم غرورم خورد شده و همش میگم باز خوبه بم تجاوز کامل نشده در حد بوس بود خیلی ترسیدم و دستام و گردنم درده 😔😔😔😔😔😔😔تو رو خدا بم بد بیراه نگین مجبور بودم نتونستم جلو خواهرم رو بگیرم چون قبلا خراب کاری میکرد ترسیدم ابرو ریزی شه