این حرفی بود که خالم بهم زد درحالی که یه خاستگار ضعیفتر از خودمون برام اورده بود و تاکید داشت با همین ازدواج کنم
و داشت منو نصیحت میکرد
دلیلشم اینه فقیر با فقیر ، پولدار با پولدار
البته خب درستشم همینه
یبارم تو ارایشگاه خالم ینفر که از گفته هاش معلوم بود پولدارن منو برا پسرش خاستگاری کرد من رفتم دسشویی داشتم میترکیدم بعد اومدم پشت در بودم خالم در عرض چند لحظه نظر خانومو عوض کرد
میگف من یه دختر دیگه میشناسم خیلییییی خوشگله این بچه خواهر من همش ارایشه پاک کنه سنش بالای ۲۷ سال میزنه و چهرش معمولی رو به پایینه اون وقت من شرمنده تو و پسرت میشم خانومه فلانی
پسره توهم که ماشالله خوشگله برو دختر فلانیو بگیر هم خوشگله هم کم سن و سال
بعد اینکه خالم شماره ینفر دیگرو بهش داد و رفت من از پشت در اومدم بیرون به خالم گفتم پریود شدمو باید برم خونه خستم
رفتم خونه فقط گریه کردم نه بخاطر اینکه اونارو پروند اصلا اونا رو فاکتور بگیرین
فقط بخاطر اینکه کسی که بهش میگن مثل مادر دومته انقدر ازم بدش میاد اونم بی دلیل
وای از این قضیه یسال میگذره و من خونه خالم نرفتم حتی عیدا و من هنوز که هنوزه وقتی یادم میفته خالم چقدر از من بدش میاد که راجبم اینجور حرف زده دلم میشکنه
اخه مگه قیافم دست خودم بوده؟
مگه من خواستم زشت باشم ؟
بابا بخدا منم دلم میخاد ارایش نکنم ولی زشتم باید ارایش کنم