همسرم چند وقت پیش گفت ده تومن بریز به حسابم میخوام بدم راننده مدیر عامل گفتم کی برمیگردونه گفت دو هفته دیگه منم پیگیرش نشدم دیروز گفت یه دختره که کتاب میفروخته رو تو خیابون دیدم ازش شماره گرفتم برا کتاب بعد یک هفته دوباره دیدنش داره گریه میکنه گفتم چی شده دختره گفته بیست تومن لازم دارم همسرمم بدون هیچ شناختی و آدرسی ۲۰ میلیون میکنه به حساب دختره چند روز پیش زنگ میزنم به دختره که پولمو بده دختره میگه فعلا ندارم و پس نمیده حالا چون میدونستم که پولشو نامیده اومده به من میگه دیدم دختره داره از من خوشش میاد من بهش پیام دادم که من زن و بچه دارم ولم کن برا همین بیس تومن قرض دادم بهش که ولم کنه در صورتی که من با دختره حرف زدم همچین مکالمه ای اصلا بینشون نبوده منم گوشی رو برداشتم به دختره زنگ زدم اولش حاشا میکرد میگفت نه من بیست تومن کتاب فروختم به همسرت قرض نگرفتم دید که من قاطی کردم دارم فحش های ناموسی بهش میدم زیر بار رفت و سه و نیمشو برگرداند گفت بقیشم بعداً برمیگردونم ولی من هر چی از دهنم در اومد بار دختره کردم چون قاطی کرده بودم از دروغ های شوهرم گفتم من الان زنگ میزنم بابام بیاد دنبالم معلوم نیست با دختره چیکار کردی همسرم تا مرز سکته رفت که به خدا کاری نکردم منم چون خیلی قاطی بودم گفتم خاک تو سرت کنند که انقد بی عرضه ای رفتی پولو دادی به کسی که نمیشناسیش گفتم زبونم لال کاش بمیری که من راحت بشم کلی از این حرف ها الان عذاب وجدانم گرفته چیکار کنم قهر کرده الان 😭😭