مادر شوهرم خوبه اگرم چیزی بگه از سر خیر خواهیه و من بیشتر سعی میکنم از انتقادش برا رشد خودم وزندگی استفاده کنم سه تا جاری دارم باهم رفت وآمدی نداریم و یه جاری دارم بچه هامون سنشون نزدیک بهمه وبچش وخیلی دوست دارم وخودشم زن بدی نیست و دوتامون ازهمه نظر کاملا معمولی ودر حد همیم وبه چشم خواهر کوچیکترم بهش نگاه میکنم ولی کلا ارتباط با آدم ها را دوست ندارم چون به هرکسی محبت کردم ضربه خوردم و از سو تفاهماتی که پیش بیاد یا اینکه وقتی پیش دیگران میشینم منجر به غیبت کسی بشه بیزاررررم برا همین بیشتر وبیشتر از همه ی آدما فاصله میگیرم وتنها بودن رو بیشتر دوست دارم نظر شما چیه
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
اوایل اونا از خداشون بود بریم و بیام البته به روشون نمیاوردن من کمتر میرفتم بعد من دیگه شورشو درآوردم انگار اونا خسته شدن از بس خودمو کوچیک کردم وقت و بی وقت رفتم الان چند ماهی میشه باز مثل اوایل شدم میبینم ارزش نمیدن خودمم باردارم حالم خوش نیست سراغمو نمیگیرن