امروز رفتیم پایین شهر تهران ،جمهوری و ...اینقد موتور بود اونجا عین مور و ملخ میومدن تو صورتت
اینقد استرس گرفتم اومدم خونه فشارم بشدت افتاده بود و سردرد شدیدی گرفتم
عین یه شهر بی روح و نفرین شده که مردم همش درحال تلاشن و بجایی نمیرسن
حس میکردم هرکی از کنارم رد شده خسته س و داره بدو بدو میکنه
انگار قیامت بود بخدا جدی میگم همین حس رو گرفتم
چقد مردم در تلاش و تکاپون ولی خب تو اینگرونی هیچکی راضی نیس
وای اینایی که تو این محله ها زندگی میکنن با اجاره خونه خیلی بالا چییمیکشن