من و شوهرم هر دو شاغلیم. و بچه رو صبح زود میزاریم خونه مادرشوهرم میریم سرکار. امروز که بردیمش خونه مادرشوهرم کلی گریه کرد که منو شما ببرید مدرسه. من با سرویس نمیرم. شوهرم مخالف بود منم مخالف. ولی در نهایت من کوتاه اومدم و گفتم ببریمش.شوهرم سر کوچه مدرسه همکارشو سوار کرد. بعد رفتیم تو کوچه دیدیم مدرسه هنوز باز نشده. پسرم پیاده شد منم پیاده شدم گفتم همینجا بشین الان باز،میشه. یهوووو شوهرم گاز داد گفت خودت اوردیش باید پیشش بشینی ولمون کرد رفت. منم کلی استرس گرفتم حالا چجوری برم سرکار. اینقدر استرس بهم وارد شد . محل کار من و شوهرم نزدیک همه دوتادشرکت کنار هم هستن. شهرک صنعتی هس نمیشه راحت برم. پولم همراهم نبود کارتمم فقط ۱۰تومن توش بود که قابل برداشت نبود اینم تو این ماه صدبار بهش گفته بودم و خودش میدونست. که حتی نتونستیم کالابرگ خرید کنیم چون هیچ پولی نداشتیم. حالا بعدش وایسادم تا مدیر اومد. بچه رو تحویلش دادم. من رفتم سر خیابون هرچی وایسادم ماشین رد نشد سوارم کنه. یه آقا افغان نگه داشت گفتم فلانجا میرم گفت مسیرم نیس دیگه خواهش ردم تا فلانجا برسونم به سرویس شرکت برسم کلا ۳دقیقه فرصت داشتم. اونم حالم دید قبول کرد. کرایه هم بهش ندادم رفتم وایسادم سر ایستگاه ۴تا سرویس شرکت رد شد وای سوارم نکردن گفتن پر هستیم. باز حالم بد شد یهو یکی سواری نگه داشت یکی از آقایون شرکت بود با اون رفتم تا شرکت. وقتی رسیدم تازهرشوهرم زنگ زد که جواب ندادم. حالا اسکرین پیاماشو میزارم ببینید