من دوسال ازدواج کردیم خانواده شوهرم از من متنفر
بودن از همون اولش حالا بماند که خداشاهده با
لباس خونه پدرم امدم خونه شوهرم(این اشتباه من بود)
بگذریم شش مااه از زندگی مشترکمون نگذشته بود ک
خاهرشوهرم بهم تهمت ناموسی زد
منم رفتم شکایت کنم شوهرم نذاشت...
ولی سر این موضوع با خاهرش کاملا قط رابطه کردیم
چن وقت گذشت که مادرشوهرم گیر داد باید
برید از دخترم معذرت خواهی کنید منم
گفتم دختر تو بمن که ناموستونم تهمت زده من برم
معذرت خواهی؟؟؟ عمراااا اونم گفت پس دیگه
ماهم نیستیم یکسال این به اصطلاح مادر یه زنگ
به شوهرم نزده
الان شوهرم میگه تو مقصری... و دعوامون شد
منم کلی دعا کردم گفتم خدایا چکار کنم
تا اینکه به شوهرم گفتم برو با خانوادتت اشتی کن
اونا تورو میخان بامن مشکل دارن تو برو
انگار اب رو اتیش ریختن شوهرم اروم شد
گفتم دیگه این تصمیم با توعه من کاری ندارم
ک بری یا نه اخه قبلا جبهه میگرفتم میگفتم نرو
چون میدونم اونا واقعا میخان زندگیمو خراب کنن
حالا دیگه هرچی خدا بخاد ببینم شوهرم میخاد
چکار کنه حداقل دیگه منو مقصر قط رابطش نمیدونه