زنگ زدم احوال پرسی گفتم رفتی راحت رسیدی گفت آره ظهر عمه اینا اومده بودن چرا نیومدی کمکم کنی گفتم جاریا گفتن میرن خونشون توهم گفتی میرم سرخاک نمیدونستم مهمون داری دیگ زخم زبوناش شروع شد دست جاریات درد نکنه کلی زحمت کشیدن شام حاضر کردن تو رفتی گرفتی خابیدی
نمیگه ها دخترمنو تنها نذاشتی میگه رفتی گرفتی خابیدی
منم الان اون تاپیک رو خوندم میگم ببین توروخدا بخاطر حرف مردم گرفته بچه خودشو عقده ای کرده بخدا دست و پام داره می لرزه از یه طرفم خوشحالم که حرصمو سر بچم خالی نکردم