2737
2739

سلام دوستان من چندوقته ازدواج کردم من با خانواده شوهرم توی یه ساختمون زندگی می‌کنیم هر کاری میکنم که راضی بشه ازاونجا بریم هیچ جوره قبول نمیکنه اصلا حس میکنم واسه آینده مون هدف نداریم چون پدر نداره میگه من باید وایسم ازمادرم مراقبت کنم بااینکه دوتا خواهر ویه برادرم داره ولی همش عذاب وجدان داره حس گناه میکنه 

خب گناه من چیه این وسط نه پولی پس انداز داریم نه تلاشی میکنه واسه زندگیمون 5ساله ما از عروسیمون گذشته من واقعا میترسم بچه داربشیم چون تموم هدفش خونواده شه بخصوص مادرش. بقیه برادر خواهراش عین خیالشون نیست ولی این به فکرهمه شونه. مادرش توی تموم مسائل زندگیم هست هرجا میخوام برم باید بهش جواب پس بدم شوهرمم درکم نمیکنه هرچی که مانانش بگه همونه  منم اگه بهش بگم باید دعواکنیم اگه حرفی نزنم خودم اعصابم خورده  نمیدونم چیکار کنم دیگه

همین حس گناه آدم رو داغون می کنه .اولش سخته بعد عادت میکنه .دیگه همه یه روز تنها میشن و باید بتونن مستقل باشن .این قانون زندگیه و بی رحمانه هم هست .لوس بازی هم برنمیداره .مادر من نزدیک 70 سالشه .از 53سالگی بیوه شد و در طول یک سال دوتا کوچیکه مون هم که عقد بودن رفتن .اولش پسر من پیشش رفت بعد خودش گفت دیگه نمیشه بقیه رو اذیت کنم .الان حدود 12 ساله خودش تنهاست .خونه ویلایی قدیمی رو بازسازی کرد مستاجر طبقه بالا آورد .بنده خدا گاهی سه ماه همون مستاجرم نبوده و تنها بوده مخصوصا جمعه ها .تازه هر عید و هر دوهفته همه بچه ها رو دعوت می کنه و خودش انجام میده .خودش میگه دنیا همینه .نوبت همه میشه .

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731

به خونواده خودمم میگم میگن درست میشه صبر داشته باش زمان همه چیو درست میکنه بندگان خدا اونام خیلی از این قضیه ناراحتن فقط واسه اینکه من ناراحت نشم به رو خودشون نمیارن همش خودشونو مقصر میدونن میگن کاش ازاول شرط گذاشته بودیم که خونه تو سوا کنن ولی بیچاره ها دلشون سوخته خیر سرشون گفتن این پدر نداره پیش هم باشن ولی عامل تمام دعواهامون همین مادرشه. تا کوچیکترین بحثی داشته باشیم سریع پامییشه میاد خونمون شوهرمم چشمش به مادرش میخوره چشمشو روهمه چی میبنده وهر حرفی میزنه. مامانشم میخواد خودشو خوب ودلسوز جلوه بده مثلا همه چیزو میزنه خراب میکنه کلا حرمتامون ازبین رفته پیش مامانش همه چی بهم میگه بعد دعوا هم که چند روز میگذره وقتی حالمون خوبه بهشم میگم یه جوری بحث عوض میکنه 

همین حس گناه آدم رو داغون می کنه .اولش سخته بعد عادت میکنه .دیگه همه یه روز تنها میشن و باید بتونن م ...

آخه مادر شوهرمن اصلا درکی نداره با دخترای خودش کارنداره میگه اونا زن مردمن صلاحشون با شوهراشونه به من کی میرسه میخواد واسه همه چیز من تصمیم بگیره.تا قبل اینکه شوهرم منو بگیره همش بارفیقاش بوده اصلنم کاریش نداشته الان افتاده یادش که من فقط خوشم میاد با بچه هام خونوادگی جایی برم مثلا من میشینم برنامه میریزم که یه روز تعطیل باشوهرم بریم بیرون یامهمونی... ایشون میاد میگه بریم خونه خواهر یا برادرم.......منم خب گذاشتم فرصتش پیش بیاد به شوهرم بگم میاد همه چیوخراب میکنه ومیره. شوهرمم هیچ وقت نمیتونه به مادرش نه بگه😩😩😩

بهترین کار و کردی بچه نیاوردی.  فعلا نیار . اگه تحت تاثیرشون و دهن بین هست که کار خیلی سخت میشه ...

چرا خیلی به حرف مامانشه. خب چیکارکنم تاکی بچه نیارم کلافه م کردن بخدا😞😞

به مادرش بگید نصیحتش کنه تا مستقل نشه دنبال کار و درآمد بیشتر نمیره .باید بره و با سختیش آشنا بشه .یه روز همون خواهر برادر میگن پاشو نوبت ماست بشینیم .یا دایم میگن تو مجانی نشستی منت کش تون می کنند .ولی قوی باش و رو حرفت بمون .بگو فقط برای زندگیمون دارم تلاش می کنم .بازم اگه بزرگتر عاقلی هست به حرفش گوش بده شاید اون با توجه به زندگیت و شوهرت حرف دیگه ای بزنه .آرزو می کنم شوهرت آگاه بشه

2740
چرا خیلی به حرف مامانشه. خب چیکارکنم تاکی بچه نیارم کلافه م کردن بخدا😞😞


اگه میتونی به این زندگی ادامه بدی بچه بیار . تو همین سایت ببین چقدرها بچه دار شدن تازه یادشون افتاده نمی تونن با شوهراشون زندگی کنن. الان فکرهات و بکن.  بعدا بچه بباد به خاطر بچه هر مشکلی و باید تحمل کنی . بچه نداشتن بهتر از یه بچه ایه که تو شرایط پرتنش بزرگ شده .‌اون بچه ها بعدا باعث بدبختی میشن نه خوش بختی 

تنها نصیحت مطمین اینه که بچه نیار .خواهر من بعد ده سال بچه آورد تازه مستقل بود و تمام سفرها رو رفت.بازم میگه اگه منو نمی ترسوندن الانم نمی آورد .پدرشوهرم می گفت زن تا بارش زمین نزاشته حرفش خریدار داره بعد با بچه دیگه مجبوره ادامه بده .به خاطر بچه ش گردنش شکسته ست هر ذلتی رو قبول می ونه .تو هنوز بچه نیاودی اینه بعد تو باید کوتاه بیای

به مادرش بگید نصیحتش کنه تا مستقل نشه دنبال کار و درآمد بیشتر نمیره .باید بره و با سختیش آشنا بشه .ی ...

نه متاسفانه مامانشم از این کارش خوشش میاد پیش من یه جور نشون میده که یعنی بهش میگم ازاینجا برید ولی پسرم خودش نمیخواد درحالیکه مامانش همیشه توحرفاش هست که میگه فلانی بچه هاش تنهاش گذاشتن فلانی مادر پیری داره. درحالیکه این خانم اصلا محتاج نیست به بچه هاش وشاغلم هست

تنها نصیحت مطمین اینه که بچه نیار .خواهر من بعد ده سال بچه آورد تازه مستقل بود و تمام سفرها رو رفت.ب ...

حالا من میگم بچه بیارم میرم خونه بابام قهرمیکنم به بهونه بچه شاید نظرش عوض بشه تاالان یک بارهم قهر نکردم البته

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز