شب خونه مادرشوهرم بودم بچه بیست روزه دارم .
بلاخره تا صبح شیر میدادم .
بعد سر سفره بودن همه من اومدم برم دستشویی هفت صبح بود تعارف به صبحونه نزدن حتی همسرم .
بعد صبحونه برام چای آورده و میگه صبحونه میخوای .
من لب نزدم
خب شماداشتی میرفتی دستشوییودست روتوهنوزنشستی بگه بیاصبحوونه بخوراسی واسه من خونه مادرشوهرم ازخواب بیدارمیشم اوناسلام نمیکنن اول من باید صبح بخیربگم
تو دوران شیر دهی آدم پرولاکتینش بالاس خیلی حساس و زود رنجه
منم تو اون دوران بود ناراحت میشدم ولی الان نه
می گفتم صبر میکردی بیام دیگه
نمیدونم رسم شما چطوره...من بودم دستو صورتمو میشستم میرفتم می‌نشستم صبونه میخوردم...یا می‌گفت صبونه میخوای میگفتم بله ممنون اتفاقا خیلی گشنمه از شب انقد بچه شیر خورده خیلللی حس ضعف دارم
جای مادرشوهرت بودم ناراحت میشدم. بچه ای مگه. دیدن تازه بیدار شدی تا بری دست و صورت بشوری تعارف نکردن. بعدش برات چایی ریخته صبحانه اورده دیگه. قهرت چی بود
تا صب ب اونا شیر ندادی ک قهر میکنی باهاشون
اخه اصلا صبحانه پرسیدن نداره عزیزم
میرفتی میشستی کنارشون🩵
اسی بنظرم زیادی حساس شدی وبیخوابی دیشب کمی حساس ات کرده شیطونولعنت کن پاشوصبحوونه بخورالکی حرص نخوروناراحتی اتوبه بچه ات ازطریق شیرانتقال میدی
من سر شکم تعارف ندارم😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
