2737
2734
عنوان

آن مرد آمد...

104 بازدید | 8 پست

سی سال پیش بچه که بودم داشتم مشق هام رو مینوشتم، اومد تو ، یه حالتی بود، در رو بست و اومد سراغم

ازون به بعد تا حدود دو سال یعنی دقیق زمانی که تصمیم گرفتم به مادرم همه چیز رو بگم در تعقیب و گریز و فرار و ترس بودم

چند باری هم گرفتار شدم

بچه نمیفهمه چطور یهو همه جا خالی از آدم میشه فکر میکنه تو اون جای شلوغ جاش امنه، یهو میبینه هیچ کس نیست

فرارهام بیشتر بود و اون دو سال فقط پنج شش بار باهاش وارد تنش شدم، شایدم یادم نیس اما همیشه مرور کردم و امکان نداره یادم رفته باشه، اما ترس و وحشت و اضطراب و غم و اندوه رو همیشه و هر لحظه داشتم

نمیتونستم به مادرم بگم، بلد نبودم بگم و روم نمیشد ک بگم

خواب بود ، چند بار صداش زدم، چیزی نگفتم، داد زد چته ؟؟؟؟ من دررفتم ، اون لحظه ناامیدانه ترین لحظه زندگی بود تا الان ، چون ثانیه ای نمیتونستم تحمل کنم که دوباره اسیر بشم، مادرم اومد گفت بهم بگو ، چند بار پرسید تا گفتم

بعدش چقدر راحت شدم وقتی به مادرم گفتم چون مراقبم بود

حالا من وظیفه دارم اخطار بدم به همه

مراقب بچه هاتون هستین ؟ نکنه اعتماد کنید به اون آدم نزدیکی که روش قسم میخورید اما توش یه گرگه

هشت سین 

آخی عزیزم🥲

👑بچه بودیم،دخترا عاشق عروسک بودنو پسرا عاشق مردهای قوی.بزرگ که شدیم، دخترا عاشق مردای قوی شدن و پسرا عاشق عروسکها🤞ازکسی که خجالت نمیکشه،خجالت نکش#پیش پرو،پرو باشید#پیش کسی که بهتون احترام نمیزاره،بهش احترام نزارید#✌️
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
2740
عزیزممم الهی بگردم امیدوارم یه روزی شاهد تموم شدن نسل این ادما باشیم

اینو فهمیدم که اونا بیمارن، تمومی ندارن، مادرا هرچقدر مواظب باشن گاهی یه عده تو یه لحظه های خاص آزارشون میدن

اون آزار سخت بود اما اون ترس دوباره گرفتار شدن وحشتناکه و این برای بچه هایی که تو خانواده دچار این مشکل میشن پیش میاد

هشت سین 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز