2752
2734
عنوان

بیاید هم فکری کنید با من

31 بازدید | 5 پست

دیروز به کراشم که سرپرستم هست اعتراف کردم (با هم صمیمی هستیم) من شمارش  و دارم چون باید ازش مرخصی بگیرم دو بار باهاش تماس گرفتم آخریش مهر ماه بود، دیروز موقع پیاده شدن از ماشینش بهش گفتم صورتش خندان و حیرت زده بود من سریع خداحافظی کردم فقط با شوخی بهش گفتم خنگ که اونم با خنده به من گفت بی ادب بعد رفتم 



الان از دیروز که بهش اعتراف کردم هیچ تماسی ازش نداشتم و دارم با این جمله که اون شماره من و نداره خودم و آروم میکنم، به نظرتون چون سر پرستم هست شماره من و سید داره تو گوشیش؟ آخه شرکت ما آدم زیاد میاد و میره بعد اون موقع من تازه رفته بودم هنوز صمیمی نبودیم حالا چه کنم 

هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

احتمالا کرده  اگه نکرده باش وقتی دیدت یه حرکتی میزنه

آخه من اولش از کار حرف زدم بعد بهم گفت که درباره کار حرف نزن بعد بحث  و بردم سمت فیلم و اخبار بعد گفت که  نه بیا درباره مسائل  شخصی حرف بزنیم ، اگر نمیخواست چرا بحث و میکشید به این سمت بعدش که گفتم حدس بزن کی دوست داره با اینکه به قول خودش همه رو می شناسه و خیلی مغرور تا سر کوچه ازم پرسید کیه، همش  بهم میگفت هوا هوایه چیه انگار همه چیز و می دونست فقط میخواست من بگم

هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز