مشکل اصلیم شوهرم.
ببین ما سنتی ازدواج کردیم علاقه ای نبود بعد عقدمونم هیچ تلاشی نکرد روزی یبار زنگ میزد منم زنگ میزدم یا پیام میدادم جواب نمیداد. موقعی که میومد خونمون انگار بزور اورده بودنش منم هی سکوت هی سکوت تا بالاخره یروز تو ماشینش سیگار دیدم رفتم به باباش گفتم همونو کرد بهونه که تو ابرومو بردی و دیگه نمیخوام.
بعدتر گفت من حسی ندارم نمیتونم با کسی که دوسش ندارم زندگی کنم.
بعدترش گفت خانوادت تو زندگیم نباید دخالت کنن حرف نزنن اینده منظورش بود.
بعد تر گفت طلاقت میدم مهریه تم میدم.
الان میگه من ماهانه 10میلیونم از حقوقم نمیمونه نمیتونم مهریه بدم زنمو میخوام.
و الان سکوت کامل نه زنگ نه پیام جواب منم نمیده.