من یه کادو دوران دوستی برای شوهرم خریده بودم ، به دردش نخورده بود و تو همون کارتونی گذاشته بود (خودش تعریف می کرد که مادرش چقدر غر زده که اینها چیه می ری می خری! )تو خونه اشون، بعد مادرشوهرم رفته بود مشهد و آمده بود، رفته بودم خونشون (اون موقع شوهرم سر کار بود) بعد کادویی که خودم خریده بودم مادرشوهرم با یه منتی بهم داد که آره من کلی گشتم تا اینو برای تو پیدا کردم و برای سوغات برات خریدم!
هم از دروغ گویی اش بدم آمد هم یاد این افتادم که گفته بود اینها چیه می خری و از نظرش یه چیز به درد نخور بوده که فقط می خواسته رد کنه بره اونم با منت!)
منم با این شوهر کردنم! 🙃