با مامانم و دوستم داشتیم از پارک برمیگشتیم مامانم رفت اونور اب بخره منو دوستمم جلوتر راه افتادیم چشت روز بعد نبینه یه پیرمرد ۵۰ ساله تیکه انداخت گفت اوف جون چه خوشگلین مامانم رسید گفت هوی من مامان اینا هستم به چه جرعتی تیکه انداختیو فلان پیرمرد صداشو برد بالا اونا به من تیکه انداختن😐پیرمرد خار... من چرا باید بیام به توجه پیر خرفت بد ترکیب کوتوله کچل ریش سفید تیکه بندازم