دیشب دور هم جمه بودیم ،خانواده پدری
همه اونجا بودن تقریبا ۳۵ نفر بودیم
داشتیم حرف میزدیم که بحث رانندگی شد
زن عموم گفت مهسا گواهینامشو گرفته؟مادرم گفت نه انشالله امسال میگیره
زن عموم گفت ماشالله دست فرمون خوبیم داره قشنگ رانندگی میکنه
مامانم گفت مرسی انشالله امسال گواهینامشو بگیره با خیال راحت رانندگی کنه
پسرعموم یدفعه گفت که صدقه سری اکسشه که قشنگ رانندگی میکنه😐
منم گفتم تا وقتی بابام هست اکس چه خریه؟اکس کیلو چنده؟
گفت به هر حال
البته صدقه سری باباتم هست که ماشین برات خریده پسر مردمو تور میکنی
تو این شهر کوچیک چشم پسر مردم به توعه نه با سر و لباس درست بیرون میایی نه شال میزنی😐(بخدا من سر و لباسم بد نیست شلوار مام استایل با یه مانتو کوتاه کتان رنگی )موهامم بازه
چون شهرمون خیلی کوچیکه همه همدیگرو میشناسن
منم گفتم
اونی که باید در جریان بوده باشه درجریانه
به توچه مثل اینکه خیلی خوشت میاد سرت تو کون مردم باشه!بعدشم من کی با ماشینم اومدم تو این شهر؟اصلا کسی منو تو این شهر دیده من سر کوچه هم بزور میرم چه برسه بخام یه نره خری از امثال تو و رفیقای الدنگت تور کنم که صد سال سیاه نمیخام،بگوکونم سوخته پیشنهاد دادم رد کردم
بعدشم توپاشو برو خاهر خودتو جمع کن!نزار دهنمو باز کنم که برای خودتو مامانیت خیلی بد میشه پسر خوب ظاهر خوب ولی در باطن لاشی
من پارسال وارد رابطه شدم با دوست پسرعموم
میدونستم که دوستشه ولی برام مهم نبود چون داییم و مادرم در جریان بودن
پسرعمومکوچه پایینی ما کارواش داره و رفیقشم اونجاکار میکنه یروز من رفتم سوپر مارکت کنار کارواش اون منو دید و از من خوش اومد باهم حرف میزدیم تا باهم اشنا بشیم و بعد با هم وارد رابطه بشیم
از چند نفر هم پرسیدم میگفتن پسر خوبیه
۴ ماه از رابطمون گذشت فقد رابطمون در حد چت و شاید هفته ای یه بار همیدگرو اتفاقی میدیدم و ۱۵ دقیقه پیش هم بودیم و بعدشم میرفتم خونه بدون هیچ بوس و بغلی!اصلا حتی نزاشتم دستم رو هم بگیره چون به شدت از این چیزا بدم میاد
مثل اینکه مادرش گفته من دختر شیرازی نمیخام(اصالتا کرمانشاهیم ولی ساکن شیراز)😐و وقتی شنیدم همچین چیزی گفته بهش گفتم مادرت راضی نیست پس بهتره تموم کنیم چون وقت تلف کردنه!
هنوز هم وقتی برمیگردم کرمانشاه هر از کاهی میبینمش سلام میکنه و میره
هیچ چیزی بینمون نیست حالا چه دلیلی داره که پسرعموم بیاد همچین چیزیو بگه نمیدونم😑