امشب با دوس پسرم قرار داشتم یهو زنگ زد گف کار پیش اومد برام تو اسنپ بگیر بیا یه مسیری تا منم برسم اونجا باهم بریم کارو انجام بدیم(مسیری ک میخواستم برم بمن دور بود یکم ساعتم نزدیک ۸ونیم شب بود با اسنپ ترسیدم) منم گفتم باشه باز پشیمون شدم گفتم نمیام برو کارتو انجام بده یهو قاطی کرد بدشم پیام داد گف تو بچه تر از این حرفایی ک بتونی امید من واسه زندگی جمع کردن باشی من میخواستم زندگیمونو درست کنیم نه بشینی هیچ کاری نکنی دستور بدی برو ب زندگیت برس منم دگ فکر نمیکنم..ولی اسممو از بیو اینستاش برنداشت از عصبانیت گف
ولی مگه کار من انقد اشتباه بود!؟؟چ ربطی ب زندگی داشت؟؟
به کسی تکیه نمیکرد از زیر آوار ماندن دوباره هراس داشت⛓
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید