من امتحانام شروع شدن و ۱۲ امم
ساغت ۱۱:۴۰ چشامو بستم ساعت ۱۲ اینا بود یهو مامانم با بدجنسی و بی رحمی زد به پهلوم و تمام زندگیمو اورد جلو چشمام و گفت تو هیچی نمیشی
من استرسی میشم از خواب پا میشم ضربان قلبم زیاده الان
متاسفانه طوری زد که حس کردم تمام نفرتشو (قبلا پیش اومده واسم)
برا ارامشم صلوات بفرستین
بگردم الهی
چرا خبببببب
خب چرا اینووقع بیدارت کرد. ؟؟
به خاطر خودت میگه باور کن
منم الان از پسرم سر ریاضی عصبی شدم دعواش کردم فقط به خاطر خودش که حواسش جمع کنه
چشم
چرا بعضی مادرا اینجوریم؟ مادر منم اینجوری
با لقد بیدارم میکرد نماز بخونم
آخی عزیزم وضع خونه ما هم
همینه 😂من که جرعت ندارم از خواهرم حمایت کنم دوازدهمه
اونم ساعت ۳:۳۰دقیقه می خوابه ۶صبح مامانم صداش میزنه
هر روز دعوا داریم
ایشالله همتون خوشبخت بشین رشته خوب بیارین
نه نزدم ولی صدام بالا رفت یه کم
مادرت خیرصلاحت میخواد ولی خب نتونسته خشم زیادشو کنترل کنه یه کم
حالا به دل نگیر
مادرته چند روز دیگه یادت میره
الان مهم امتحانته امشبو این لحظه ها رو غنیمت بدون گوشی زمین بزار و به درست برس
من خیلی حسرت گذشته میخورم
درس خوندما لیسانس هم دارما ولی اگه بهتر میخوندم موفق تر بودم
همش حسرت میخورم کاش به جز درس به هیچ چیز دیگه فکر نمیکردم
