بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
یارو پسره پاره شده بود پشت تلفن نمیتونست سفارش بگیره یکی دیگه جواب تلفنو داد 🤣🤣🤣🤣
🤣🤣🤣🤣🤣😭واییییییی
شاید زندگی همین باشد،من صاحب آرزویی باشم که شیرینی تعبیرش از آن دیگری ست..ذره ای بهر نبردیم از عالم ،نکند،مافقط بهر تماشای جهان آمده ایم ..این جمله رو همیشه از من یادگار داشته باش که برای تک تک کارایی که بقیه واست میکنن قراره تو سری بخوری🤝مراااااااا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم..نکنه باور کنی دوست دارماشونو که تهش تلخیه نخواه که باور کنی....ماهردو شاخه ی یک درخت بودیم ...چه میشد اگر باد از دو سو می وزید؟!اقایون درخواست دوستی ندید
سر سفره افطار من و مادرشوهرم همزمان خم شدیم.. من خم شدم ک لقمه بردارم اون پشت من خم شد ک کتری رو برداره .کتری پشت من بود...در این خم شدن همزمان من ی گوز ریز دادم در صورت مادرشوهر و من خجل شدم
پام رو تازه از گچ در آورده بودم رفتم شرکتمون ،موقع پایین اومدن با همکارم بودیم خلاصه با احتیاط فراوان داشتم پایین می اومدم که باز پام لیز خورد تا آخر پله ها رو با باسن رفتم همکارم که صحنه رو دید فشارش افتاد من داشتم زمین رو گاز میزدم از خنده
وای وای یه چیز دیگه سوار تاکسی یه پیرمرد چاق بودم دوتا خانوم حامله هم عقب نشسته بودن هی میگفتن و میخندیدن حرفشون رسید به جنسیت بچه بعد یکیشون به راننده گفت حاجی بچه ی تو چیه بعدش هرررر هررررر پیرمرده هم کمنیاورد گفت مال من بچه فیله قرطومش هم زده بیرون🤣🤣🤣🤣🤣🤣