2752
2734
عنوان

بچه بیان به خاطر یسنا کوچولو

569 بازدید | 59 پست

بچه یسنا هنوز پیدا نشده 

خواهش میکنم شما رو قسم به عزیزتون همتون صلوات بفرستین به نیت پیدا شدن یسنا جان 

معلوم نیست طفلی تو این ۳ روز چی کشیده 😭😭😭😭😭😭

مدتـِ زیادی گذشتـ تا بفهممـ تنها کسـے که میتونـہ کاملم‌کنـہ خودمـ هستم؛ فقط خودم، خودمـ نقطه ی آغاز و پایانـ هر چیزی بودمـ..!🌱                 شکست وجود نداره، یا میبرے یا یاد میگیرے چطور ببرے!️.                                                      آقایون سایت نه درخواست دوستی بدید،نه بیاید به تاپیکم چون قهوه ای رنگتون میکنم نه لایکم کنید با تشکر.                        

چجوری گم شده؟! 

 دیوانه و دلبسته ای اقبال خودت باش/سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش/یک لحظه نخور حسرت آنرا که نداری/راضی به همین چند قلم مال خودت باش/دنبال کسی باش که دنبال تو باشد/اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش/پرواز قشنگ است ولی بی غم و محنت/محنت نکش از غیر و پروبال خودت باش/صد سال اگر زنده بمانی، گذرانی/پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

یه توحید خوندم 

  هر آدمی با کاراش لیاقَتِشو فَریاد میزَنِه..!️ درخواست=ردشدن.                                                         * امضامودیدی برای عاقبت بخیری خودموخانوادم دعاکن*.   موافق نیستی ریپلای نکن باتچکر🙏😎
2731

وای انقد حالم براش خرابه 

از صبح اینستام شاید خبری بشه

شب ها که به جای مادرم بیمارستان پیش خواهرم میموندم خیلی اذیت میشدم چون روزها هم دانشگاه میرفتم و نمیتونستم به صورت جایگزین استراحت کنم قطعا اون روزها زشت ترین ورژن خودم رو داشتم و همزمان باید سعی میکردم که خودم رو شاداب نشون بدم تا  به عنوان یک پیشکوست، دردِ بیماری خواهرم رو کوچیک تر نشون بدم یک روز که تازه از بیمارستان برگشته بودم با موهای وز وزی و چشمای گود افتاده بالای سر کتری وایستاده بودم که چشمم به یک هسته ی خرما کنار شعله ی گاز افتاد که حرارت و شعله به طور مستقیم به اون هسته میخورد دیروز هم اون هسته رو موقع درست کردن چای دیده بودم پریروز که موهام کمتر از اون روز وز وزی بود هم همینطور! همچنین موقع شام درست کردن و ناهار گرم کردن هم دیده بودمش به طرزعجیبی استوار بودو صبور!شاید فکر میکرد بالاخره روزی کسی از بین شعله ها برش میداره و توی خاک نرم میزارتش و جوونه میزنه و بالاخره رشد میکنه ((متاسفانه باید بگم اون هسته خود من بود!منی که سالها در فشار وزجر و درد سکوت کردم چون امید داشتم روزی خدایم مرا از میان شعله ها برمیدارد آبی بر رویم میریزد و جوانه زدنم را تماشا میکند غافل از اینکه خدایم سالهاست مرا در میان شعله های آتش در زیر کتری بزرگی رها کرده است)) درحالی که من گمان میکردم او نگهدار و پناه من است ✒️خاطرات یک مینیاتوری
چجوری گم شده؟!

نمیدونم فقط صبح عکسش رو در اینستا دیدم 

طفلی مامانش آب گرفته بود دستش میگفت طفلی بچم الان میاد تشنه اش میشه از صبح سر درد گرفتم

مدتـِ زیادی گذشتـ تا بفهممـ تنها کسـے که میتونـہ کاملم‌کنـہ خودمـ هستم؛ فقط خودم، خودمـ نقطه ی آغاز و پایانـ هر چیزی بودمـ..!🌱                 شکست وجود نداره، یا میبرے یا یاد میگیرے چطور ببرے!️.                                                      آقایون سایت نه درخواست دوستی بدید،نه بیاید به تاپیکم چون قهوه ای رنگتون میکنم نه لایکم کنید با تشکر.                        
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز