2733
2734
عنوان

تروخدابگیدبرم عروسی

296 بازدید | 20 پست

البته عروسی که نه جشن عقدتویه جامثل تالاربعدنسبت هم خیلی نزدیک شماپسردایی ودخترخاله بعدامتحانات نهایی دارم عروسی توهمون روزاست تقریبا😭😭😭اگه برم بایدبرم آرایشگاه ولباس بگیرم که وقتشوندارم😭😭😭

ازالان لباستو بگیر آرایشتم سعی کن خودت انجام بدی یا کاراتو سریع انجام بدی برسی

  هر آدمی با کاراش لیاقَتِشو فَریاد میزَنِه..!️ درخواست=ردشدن.                                                         * امضامودیدی برای عاقبت بخیری خودموخانوادم دعاکن*.   موافق نیستی ریپلای نکن باتچکر🙏😎

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

به نظرم برو

شب ها که به جای مادرم بیمارستان پیش خواهرم میموندم خیلی اذیت میشدم چون روزها هم دانشگاه میرفتم و نمیتونستم به صورت جایگزین استراحت کنم قطعا اون روزها زشت ترین ورژن خودم رو داشتم و همزمان باید سعی میکردم که خودم رو شاداب نشون بدم تا  به عنوان یک پیشکوست، دردِ بیماری خواهرم رو کوچیک تر نشون بدم یک روز که تازه از بیمارستان برگشته بودم با موهای وز وزی و چشمای گود افتاده بالای سر کتری وایستاده بودم که چشمم به یک هسته ی خرما کنار شعله ی گاز افتاد که حرارت و شعله به طور مستقیم به اون هسته میخورد دیروز هم اون هسته رو موقع درست کردن چای دیده بودم پریروز که موهام کمتر از اون روز وز وزی بود هم همینطور! همچنین موقع شام درست کردن و ناهار گرم کردن هم دیده بودمش به طرزعجیبی استوار بودو صبور!شاید فکر میکرد بالاخره روزی کسی از بین شعله ها برش میداره و توی خاک نرم میزارتش و جوونه میزنه و بالاخره رشد میکنه ((متاسفانه باید بگم اون هسته خود من بود!منی که سالها در فشار وزجر و درد سکوت کردم چون امید داشتم روزی خدایم مرا از میان شعله ها برمیدارد آبی بر رویم میریزد و جوانه زدنم را تماشا میکند غافل از اینکه خدایم سالهاست مرا در میان شعله های آتش در زیر کتری بزرگی رها کرده است)) درحالی که من گمان میکردم او نگهدار و پناه من است ✒️خاطرات یک مینیاتوری
اگه آرایشگاه نرم ولباس ام هم گران قیمت هم نباشه میدونم خیلی عیب میکنن😭😭😭

بنظرم از الان جوری برنامه ریزی کن که قبل از اینکه عروسی بخوای بری ان درسی که امتحان داری  رو تموم کرده باشی

آرایشگاه نرم زشت نیس ؟لباس هم باید برم یه شهردیگه بگیرم

لباستو همین جمعه یاپنجشنبه بگیر آرایشتم خودت یه کرم پودرو تینت بزن خیلی نمال بد میشه هرچی ساده بهتر

  هر آدمی با کاراش لیاقَتِشو فَریاد میزَنِه..!️ درخواست=ردشدن.                                                         * امضامودیدی برای عاقبت بخیری خودموخانوادم دعاکن*.   موافق نیستی ریپلای نکن باتچکر🙏😎
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687