نمیتونم فضای اینجارو تحمل کنم منت و از بالا نگا کردنشون اذیتم میکنه
خونه مادرشوهرم میرم لاقل اونجا اتاق خودمو دارم با وسایلام و میتونم برا خودم تصمیم بگیرم
من تنبلی تخمدان دارم اگ خدا بخواد باید ب فکر بچه باشم
یکسال سرایدار بودم الان دیگ بریدم یکی میگ تند کار کن یکی با منت میگ بهت پول میدم
نظافت خونشونو میکنم با شندرغاز پول
اعصابم دیگ نمیکشه
من فقط بخاطر شوهرم اومده بودم
از شوهرم دور هم بمونم دیگ تحمل اینارو ندارم