داستان رو تعریف میکنم خوشحال میشم براتون تجربه بشه و به هیچ کس اعتماد نکنید
یه خانوم تقریبا ۲۶ ساله امروز اومدن محل کار من
زندگیشون از هم پاشیده بود و میخواستن به هر نحوی جدا بشن
وقتی ازشون دلیلش رو پرسیدم گفتن مقصر اصلی خودم بودم
خودم این کار رو با زندگی خودم کردم
این خانوم از ۴ سال پیش که ازدواج کردن خونه ای اجازه کردن و زندگی مشترکشون رو شروع کردن
چون فرد خونگرمی بودن به راحتی با همسایه خودشون که خانوم زیبا و جوونی بود دوست شدن و رفت و آمد ها شروع شد البته فقط خانوم ها یعنی آقایون در رفت و آمد نبودن