ولی یه نکته ای که بود و دوستمم تاکید میکرد بهش این بود که وقتی منو میدید تو دانشگاه بهم نگاه میکرد بین بقیه ادمایی که از کنارمون رد میشدن یعنی زل میزد بهم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بعد مثلا با دوستاش که ازکنارم رد میشدن بعد رد شدن برمیگشت نگا میکرد منو
همین در این حد بعد اقا فارغ التحصیل شد و رف منم دیگ تصمیم گرفتم بهش فکر نکنم تااینکه یمدت بعد برااولین بار بهم پیام داد پیامش محتوای خاصی نداشت ازم میخواست یکاری تو دانشگاه براش انجام بدم