با توجه به تاپیک قبلم مال دیشب
رفتم بهش گفتم و تهدید کردم
نزدیک یکساعتم حرف زدیم دق دلیمونو خالی کردیم
ولی من هنوز ذهنم درگیره
ولی برعکس هر موقع انگار از کارش پشیمون شده بود چون سعی میکرد عصبی نشم
ولی هنوز ذهنم درگیره خیانتشه
دوروزه ۴ تا پرانول خوردم
چندتام دیازپام
اعصاب برام نمونده
میگفت تو منو درک نکردی و فلان نکردی
من مغزم درد میکنه
نمیخوام برگردم باهاش حالم بد میشه وقتی یادم میوفته و وقتیم برم بازم حالم بده
ولی دلتنگی بهتره بنظرم تا دوباره بهم خیانت کنه و بدتر نابود بشم
هستین شاتامونو بزارم؟