الان یه سری صبحانه همسر رو دادم قهوه درست کردم سر رفت تو اجاق دیشب حال نداشتم اشپزخونه ترکیده موند یه کوه لباس چرک دارم عروس هلندیم همه جا به گند کشیده همسر رو راهی کردم رفت باید برم دخترمو بیدار کنم امادش کنم ببرم مدرسه دوش لازمم اما خوشحالم میخام با دوستم برم پیاده روی خوشحالم که عزیزانم هستن خوشحالم که میتونم زندگی کنم