دلم برای لباسهای فرم مدرسه
برای دویدن تو کوچه ها و عطر یاسی که تمام کوچه های مسیر مدرسه رو پر میکرد تنگ شده
برای دوستم که دو تا کوچه اون طرف تر میرفتم دم درشون تا تکالیف رو ازش بپرسم و با هم درس بخونیم…
برای اون همه رهایی و ازادی و نوجوونی دلم تنگ شده
دلم برای تابستونها و بهاری که عصرهاش تو حیاط مدرسه با هم سن و سالهامون قدم میزدیم تنگ شده😞😞
دلم تنگ شده خیلی تنگ
نمیدونم اون زنگ های تفریح به هم چی میگفتیم؟؟؟؟؟؟😞😞😞دغدغه هامون چی بود یعنی؟؟
دلم برای پیر نشدن مادرم هم تنگ شده
کاش بزرگ نمیشدیم😞😞😞