من مجردم و عاشق نشدم اما داستان اونی که عاشقمه رو خلاصه میگم.
پسر فامیلمون بود که قایمکی از گوشی مامانش شماره منو ورداشته بود و روز تولدم بهم پیام داد و تبریک گفت .من پیامشو باز نکردم و اعلانش رو دیدم.
و دوبار اینکار رو انجام داد و همون دوبار هم پیامشو پاک کرد.طاهرا ترسید.
هر وقت منو میبینه شعرا عاشقانه مینویسه روی کاغذ هل میده سمتم.🌱😂نمیدونم چرا خندم گرفته