اي هم داتش اموزا رو اورده بودن يه دبيرستان بود شمال تهران
دخترا همه ايفون هاي جديد دستشون بود به هم فحش هاي خيلي زشت به شوخي ميدادن 😳😳
دو تا پسره دييرستاني هم مدرسه رو پيچونده بودن به خانواده هاشون هم دروغ گفته بود
خلاصه پسرا سيگار روشن ميكردن با دخترا با هم ميكشيدن
دخترا هم حواسشون بود ناظم نبينتشون