2733
2734

دیشب عروسیه دختر عمه ی شوهرم بود

هی میگفتم ب شوهرم ک نریم راهشون دوره و ازین حرفا

خلاصه بخاطر شوهرم بچه های کوچیکمو برداشتم و رفتیم

داماد یه اقای سر به زیر و چشم پاک بود قشنگ از قیافش مشخص بود

از وقتی هم عروس دوماد‌ اومدن،من شالمو کشیدم رو سرم و شونه هام

خلاصه همه رقصیدن‌ و از زن عمو ها و عروس هاشون دعوت کردن ک برن برقصن

((عروسی مختلط نبود))

مادر شوهرم خاهر. شوهرام با موی باز و لباس کوتاه رفتن بعدم جاری هام پشت سرشون رفتن

من همونجوری نشسته بودم ک خاهر شوهرم دستمو کشید و برد گفتم بابا پاهام برهنه ست نمیام

گفت عزیزم باحجاب تر از فلانی نیستیم که یه لحظه برقص برو

گفتم باشه

باهمون شال روی سرم و شونه هام

الکی ی ذره چرخیدم اومدم سر جام

انقدر زود ک مادرشوهرم پرسیده بود پس فلان عروس‌ کو گفته بودن رفت نشست

خلاصه شب موقع بزگشتن با ذوق تعریف میکردم عروسیو ک رسیدم ب رقصم

شوهرم دااااغ کرد ک چرا رقصیدی 

چرا همه جاتو انداختی بیروووون؟

منم خشکم زده بود😭

میخاستم توضیح بدم نذاشت گفت خفه شو توجیه نکن میدونم چ گوهی هستی و‌فلان😭😭😭😭

میگه من از داماده بدم میومد توهم رفتی عین…..ها انداختی خودتو جلوش

گفتم خب همه داشتن میرقصیدند

گف خفه شو اگه اونا….بدن توهم میدی؟؟؟

خلاصه خیلی دلم شکست😭

کاش لال میشدم هیچی نمیگفتم

تو ماشینم میترسیدم دفاع کنم از خودم چون طوری بود ک کار به کتک کاری میرسید

هی زیر لب میگفت از چشام افتادی…خیلی سبکی….انتظار نداشتم مثل ،،،،ها باشی و و و و

الانم گورشو گم کرد رفت بیرون بامنم حرف نزد🥺

خیلی دلمو شکست حتی اگه اشتی کنه حرفاش یادم نمیره

از دیشب حس ی ادم بی ارزش رو دارم😔🖤🖤🖤

غرور رو از #خُدایے یاد گرفتم کہ ھنوز #شِیطان رو نبخشیدھ•••!


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
روی بقیه حساس نبوده؟ انگار با داماد حس رقابت داشته!


ن میگه اونا برن ب جهتم

تو چرا رقصیدی

حالا من گوشه کنار بودم بخدا حتی۲۰ثانیه هم نکشید چون سریع نشستم

غرور رو از #خُدایے یاد گرفتم کہ ھنوز #شِیطان رو نبخشیدھ•••!

نگران نباش چون خيلي خاطرتو ميخاد و دوست داره اينجور گفتم.من خودم مرد هستم و مطمينم بخاطر همينه

فقط بگو ب اجبار رفتم و زياد نموندم و ديگه تكرار نميكنم. مطمين باش خيلي دوست داره ك اينو گفته

بگو غریبه نیستن خو حتما چشم تو ناپاکه🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️چی بگم والا نری سمتش ها تا خودش بیاد 


ن بابا من اصلا ناز کش نیستم مخصوصا مرد🙂‍↔️

غرور رو از #خُدایے یاد گرفتم کہ ھنوز #شِیطان رو نبخشیدھ•••!
ن میگه اونا برن ب جهتم تو چرا رقصیدی حالا من گوشه کنار بودم بخدا حتی۲۰ثانیه هم نکشید چون سریع نشست ...

۲۰ ثانیه ارزش تعریف کردن نداشت....

دیگه شناختیش این چیزا رو جلوش نگو

من دلشکسته با این فکر خسته دلم تنگته.....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز