داستان از اونجا قراره ک امروز ما اردو داشتیم و مدرسمون همه کلاسا رو برده بودن سفره خونه بزرگ ..
منو دوستام رفتیم طبقه دوم و جایی نشسته بودیم ک همه جا دید داشتیم قشنگ🫥
خلاصه یه پرسنل پسر از دوستم خوشش میاد دوست منم ک بدش نمیومده جلوش ادا و قر و اینا میاره و بیشتر دل پسرو میبره 🫣
یکم ک گذشت پسره شمارشو توی کاغذ نوشت انداخت کنار دیوار منم از اونجایی ک پایه م رفتم و کاغذو برداشتم و دادم به دوستم...
تا اینجا همه چی اوک بود اینم بگم من یه همکلاسی دارم ک این همههههه چی رو میره میزاره کف دست معاونمون نگو اینم کل قضیه رو دیده🤦♀️
خواستم برم باهاش صحبت کنم دیدم محل نمیزاره میترسم فردا بره بگه به چوخ بریم😑
چطور میتونم بپیچونم معاونمون نفهمه؟؟!