اول از همه کنترل کلاس اصلا دستش نبود همه شلوغی میکردن و نمیتونست آروم شون کنه
خیلیی هم آروم از نظر تن صدا و هم از نظر طول دادن کلمات صحبت میکرد
ببین سوادشو داشتاا اما بلد نبود مثلا اصلا از تخته استفاده نمیکرد یا چه میدونم بیشتر درس رو حالت حفظی و صرفا کارو از سر خودش وا کنه قطاری میگفت در حالی ک کل کلاس شلوغ بود و یا بقیه خوابیده بودن ولی نکه بگی علاقه نداشتا علاقه داشت اما توانایی نداشت نمیدونم چطوری بگم
بعدم چون خودش هم اذیت میشد فقط دنبال این بود تایم بگذره و راحت شه همین جوری الکی نمره میداد یا میگف اصلا لازم نیس سرکلاس چیزی یادداشت کنید در حالی ک خودت میدونی ادبیات دبیرستان چقد معنی و ارایع داره ک باید بلد باشی