دوستم اسیب های اجتماعی کار میکنه 😶🤲تعریف کرد تو یکی از محله های شهرمون دوتا داداش با پدر و مادرشون تو یک اپارتمان زندگی میکردن که زیاد محله خوبم نیست ...دو برادر یکی شغل ازاد و یکی کارمند اداره خوبی بوده و زناشون خونه دار بودن و پولدار بودن هم خودشون هم پدرشون... بچه هم داشتن دوتاشون یهو زن کارمنده و داداشه ک شغل ازاد بوده اصرار ب طلاق میکنن بعد دوسال ک طلاق میگیرن همزمان گم میشن و بعد دو سه ماه از طریق دوستاشون در میاد که بله باهم فرار کردن دبی بچه ها ویلان و سیلان پیش مادر بزرگه بودن دیگه اقاهم میگه منم خانوم سابق برادرمو بگیرم ک در حق بچه ها دلسوز باشه اینم زن سابق اون شغل ازادیو میگیره زنه هم گویا پدر مادر خودش اصرار به ازدواجش با یه مرد دیگه که زنش مرده بوده و بچه داشته رو داشتن از خدا خواسته قبول میکنه که بالا سر بچه های خودش باشه حداقل و الان ۳ ساله زندگی میکنن و خانم ب تازگی استخدامی اموزش پروش قبول شده ...فقط دختر اون خانمی که فرار کرده دبی دچار شک شده و فرار میکنه میره با کارتن خوابا میگردع و بزور گیرش میارن الان تحت درمانه بهتر شده
چه چیزایی که میشنوه ادم با این گوشا
فقط میتونم بگم خودم ریختم برگام و پشمام موندن:)
چه چندش
عجیبا غریباااااا
😐
جلل خالق ادم چه چیزا نمیشنوه
خدا حق داره این دنیا رو بذاره رو پرواز و نگاهمون نکنه
وای خاک عالم،،یکی هم من این جور دیدم داماد با عروس خانواده خیانت کرده بودن جدا شدن این خواهر و برادر هر کدوم با دو تا بچه ناااابود شدن.
بنظر من این چیزا تعریف کردن نداره
نمیدونم چرا ولی حالم بهم میخوره
دنیا پراز اتفاقای وحشتناکه
دیروزم دوستم تعریف میکرد همسایشون دخترش براش خواستگار اومده مادر دختره با پدر داماد ریختن رو هم هر دو از همسراشون جداشدن ازدواج کردن باهم تازه مادر دختره میخواسته با دارو شوهرشو بکشه😕
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
