بچه ها از خجالت لپام سرخ شد داغ شدم اصن
به خدا منظوری نداشتم منظورم یه آه دیگه بود
داشتم با کراشم تلفنی حرف میزدم گفتم داری چکا میکنی گفت نشسته ام به در نگاه میکنم اینجا دریچه نیس که آه بکشه بعد بدون هیچ فکری گفتم میخوای من به جاش به محض اینکه اینو گفتم فهمیدم چه غلطی کردم اون ترکید از خنده