سلام
من دختر عمویی دارم که حدوداً سیزده سال ازم کوچکتره؛
شش سال پیش که با هم مسافرت خانوادگی جنوب رفته بودیم حس کردم ازم خوشش اومده و همهش آمار میداد و خودنمایی میکرد و همهش زل میزد بهم رفتارش جوری بود که همه متوجه شده بودن و منم خوشم میومد و یه چند وقتی این موضوع ادامه داشت وقتی مادرم اوضاع رو اینطوری دید بهشون پیشنهاد داد که بیایم خاستگاری که جواب رد دادن و گفتن نه نیاید ؛
حالا کار ندارم که خودش گفته بود نه یا خانوادهش به هر حال ما هم بیخیالش شده بودیم و چند باری که تو این مدت اینستاش رو چک کردم (با پیج فیک) دیدم عکسی گذاشته که کمر و پهلوش لخت و معلومه و چندتا پسر از بچه های فامیل هم فالو و لایک کرده بودن و روی بیو اینستاش هم تاریخ و ساعتی رو مشخص کرده بود که نشون از زمان آشنایی عاشقانه بود و عکس پروفایلشم این بود که دست یه مرد رو دو دستی بغل کرده ولی چهرهش مشخص نبود و نمیشد مطمئن بود که فرد داخل عکس خودشه یا نه!
تو این پنج شیش سال اخیری که میگذشت یروز میدیدی خفن آمار میده و کرم میریزه یروز سرده و قیافه ای میگیره انگار ارث باباشو خوردم ولی جدیدن دوباره بدجور خودشو مشتاق رابطه نشون میده و به زن داداشم یجوری تلویحاً گفته بود بیاید خاستگاری که جوابم مثبته و منم بخاطر همین جریاناتی که بالا ذکر کردم بهشون گفتم نمیخوامش و خاستگاریش نمیرم و شما هم پیشنهاد ندید(البته که نا گفته پیداست که خودمم دوسش دارم ولی…)
یسری کنار خیابون بودیم که یه پورش از کنارمون داشت رد میشد یجوری یواش گفت منم با خودت ببر که فقط ما دور و بریاش متوجه شدیم و راننده متوجه نشد اونجا فهمیدم که بدرد هم نمیخوریم (هم وضع مالی من خیلی خوبه و هم خانواده م و هم وضع مالی اونا ولی اونا وضعشون بهتره اما نه ما پورش داریم نه اونا 😁)
من خودم چون گذشته پاکی دارم و ارتباطی نداشتم دوست دارم گذشته همسرمم پاک باشه از گذشته ارتباطی نداشته باشه یعنی از اونایی نیستم که بگم گذشته هرکس به خودش مربوطه
ممنون که وقت گذاشتید و خوندید بنظرتون کار خوبی کردم نرفتم خاستگاریش؟